ارسال شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:رامبد جواد,ازدواج ,داستان ازدواج رامبد جوان,همسر,با همسرش,بازیگر,ایرانی,,سینما, - 14:46
بله، بهنظر باورنكردنی میآید اما این داستان زندگی سحر دولتشاهی است؛ همسر رامبد جوان كه وقتی او را در سریال «خانه سبز» میبیند از او خوشش میآید و بعد از آن همیشه كارهایش را
دنبال میكند تا اينكه چرخ زمان میگردد و همه دنیا دست به دست هم میدهند تا این زوج خوشبخت سر راه هم قرار بگیرند و دختر داستان ما با مرد رؤیاهایش ازدواج كند. اگر میخواهید بیشتر درباره این ازدواج سینمایی و زندگی مشترك قهرمانان آن بدانید گفتوگوي ما را با سحر دولتشاهی از دست ندهید.
داستان ازدواج زیبای ما
درباره آشنایی با همسرتان، رامبد جوان، بگویید. قبل از آشنایی نزدیك درباره او چه نظری داشتید؟
رامبد جزو بازيگراني بود كه هميشه كارش را دنبال ميكردم. يادم هست وقتي «خانه سبز» را ميديدم خيلي از او خوشم ميآمد. اينطور نبود كه بگويم ميدانستم يك روز قرار است با هم آشنا شويم و ازدواج كنيم؛ اما هميشه احساس خاصی داشتم. بهنظرم آدم مثبت و دوستداشتنياي میآمد. دوستان مشترك زيادي داشتيم و دورادور همديگر را ميشناختيم تا اينكه بالاخره وقتش رسيد.
كمكم حواسمان بيشتر به هم جلب شد تا بالاخره كار به ازدواج كشيد. من هميشه به ازدواج كردن معتقد بودم. انگار ازدواج خودش پيش ميآيد و آنطور نيست كه خيلي برايش برنامهريزي كرد. من ميدانستم دوست دارم تشکيل خانواده بدهم و خانواده خودم را داشته باشم و هميشه به چشم يك كار خلاقانه به آن نگاه ميكردم و خوشبختانه پيش آمد. از قبل نسبت به ازدواج پيشداوري نداشتم، ميدانستم و از ديگران هم شنيده بودم كه وقتي پيش ميآيد خودت ميفهمي كه درست است و واقعا براي من هم همينطور بود. برخي ملاكهاي كلي داشتم مثل اينكه خيلي اختلاف طبقه اجتماعي و اقتصادي و سني عجيب و غريب وجود نداشته باشد.
بهترين سياست، صداقت است
این پیوند باعث پیوند كاری شما هم شده است؟
ترجيح ميدهم كه هر كدام مسير خودمان را در كار داشته باشيم. اينكه ما زن و شوهر هستيم به اين معني نیست كه همواره بايد با هم كار كنيم؛ هرچند به هر حال احتمال همكاري بين ما زياد پيش خواهد آمد، ولي هر دو خيلي حرفهاي به قضيه نگاه ميكنيم. يعني درست است ما در خانهمان خيلي درباره كار با هم صحبت ميكنيم ولي سركار واقعا شغلمان است و به آن حرفهاي نگاه ميكنيم.
این حرفه ای یعنی چه؟
سعي ميكنم زندگيام را مديريت كنم چون بهنظرم سياست لازمه روابط است و بهترين سياست را هم صداقت ميدانم. در رابطه زناشويي هم هميشه آنطور كه فكر كردم درست است عمل كردم. خيلي وقتها مشكلاتي بوده كه سعي كردم به رامبد منتقل نكنم و خودم حل كنم. اما اصولا وقتي با رامبد كار ميكنم انگار مسئوليت مضاعفي نسبت به كارهاي ديگرم دارم چون مرتب بايد حواسم باشد كه زن كارگردان نباشم و فكر نكند من به واسطه او آنجا هستم. شايد من در كارهاي ديگر خيلي راحت نظر بدهم، مخالفت يا بدقلقي بكنم و... اما سركار رامبد خيلي رعايت ميكنم چون آدمها از قبل يك گاردي در اين مورد دارند.
نظرات شما عزیزان: